خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امیدوار
[صفت]
ilusionado
/ˌilusjonˈaðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: ilusionada]
[جمع مونث: ilusionadas]
[جمع مذکر: ilusionados]
1
امیدوار
1.Estaba ilusionado con que el hotel tuviera piscina.
1. امیدوار بودم که هتل استخر داشته باشد.
کلمات نزدیک
constante
temperamento
apoyo
curiosidad
personalidad
patán
jabato
caballero
emoción
consecuencia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان