خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آغاز
[اسم]
el inicio
/inˈiθjo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: inicios]
1
آغاز
ابتدا، شروع
1.Cuando empecé a hablar con Inés, supe que sería el inicio de una buena amistad.
1. وقتی که شروع به حرفزدن با "اینس" کردم، فهمیدم که این شروع یک دوستی خوب خواهد بود.
کلمات نزدیک
alimento
planta
estudio
cuando
cualquier
mientras
prensa
real
vida
ciencia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان