خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به مسافرت رفتن
[عبارت]
ir de vacaciones
/ˈiɾ ðe βˌakaθjˈones/
1
به مسافرت رفتن
به تعطیلات رفتن، سفر کردن
1.¿Adónde tienes pensado ir de vacaciones este verano?
1. تصمیم داری این تابستان کجا سفر کنی؟
کلمات نزدیک
globo
escala
colchoneta
casa rural
callejero
nevera portátil
parapente
pensión
turismo cultural
turismo de aventura
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان