1 . بازنشستگی
[اسم]

la jubilación

/xˌuβilaθjˈɔn/
قابل شمارش مونث
[جمع: jubilaciones]

1 بازنشستگی

  • 1.Mi padre está deseando que le llegue la jubilación para pasar tiempo con su nieto.
    1. پدرم مشتاق بازنشستگی است تا بتواند وقتش را با نوه‌اش بگذراند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان