خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کار
[اسم]
la labor
/laβˈɔɾ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: labores]
1
کار
شغل
مترادف و متضاد
trabajo
1.La labor del jefe de personal consiste en evitar que se produzcan ese tipo de conflictos.
1. کار مدیر پرسنل این است که از بروز چنین درگیریهایی جلوگیری کند.
کلمات نزدیک
inscribir
horario rotativo
frustrante
fregar
esfuerzo
legumbre
nutrir
planchar
planificar
probar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان