[فعل]

probar

/pɾoβˈaɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: probé] [حال: pruebo] [گذشته: probé] [گذشته کامل: probado]

1 مزه کردن چشیدن

  • 1.Déjame probar la sopa.
    1. بگذار سوپ را بچشم.

2 پرو کردن (لباس) امتحان کردن (لباس) (probarse)

  • 1.¿Por qué no te pruebas el vestido antes de comprarlo?
    1. چرا قبل از اینکه پیراهن را بخری، آن را پرو نمی‌کنی؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان