Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . برنامه
2 . برنامه (تلویزیونی، رادیویی و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el programa
/pɾɔɣɾˈama/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: programas]
1
برنامه
1.Uso un programa en la computadora para registrar cuánto tiempo me toma hacer mi trabajo.
1. من از یک برنامه روی کامپیوترم استفاده میکنم تا ببینم که کارم از من چقدر زمان میگیرد.
2
برنامه (تلویزیونی، رادیویی و...)
1.Ceci ve un programa de televisión que comienza a las 8 pm.
1. "سسی" یک برنامه تلویزیونی را تماشا میکند که ساعت هشت شروع میشود.
کلمات نزدیک
probar
planificar
planchar
nutrir
legumbre
rellenar
rendimiento
reparto
ser un gallina
sorteo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان