خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کیفدستی
[اسم]
el maletín
/mˌaletˈin/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: maletínes]
1
کیفدستی
1.El profesor olvidó el maletín con los exámenes en su oficina.
1. معلم کیفدستیاش را همراه با برگههای امتحانی در دفترش جا گذاشت.
کلمات نزدیک
pulsera
broche
gorra
pajarita
corbata
lente de contacto
tapón para los oídos
tatuaje
babero
gorro de ducha
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان