خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمایش
[اسم]
la manifestación
/mˌanifˌestaθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: manifestaciones]
1
نمایش
1.La pareja enojó a sus amigos por sus grandes manifestaciones de cariño repetidas en público.
1. (آن) زوج با نمایش مداوم محبتشان در جمع، دوستان خود را اذیت میکردند.
کلمات نزدیک
ocasión
plasmación
representativo
inspiración
original
exponente
característica
aglutinar
intelectual
reacción
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان