خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ماساژ
[اسم]
el masaje
/masˈaxe/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: masajes]
1
ماساژ
1.La espalda me está matando. ¿Me puedes dar un masaje?
1. کمرم دارد من را میکشد. میتوانی من را ماساژ بدهی؟
کلمات نزدیک
oncología
patología
endocrinología
neurología
urología
meditación
acupuntura
fisioterapia
hipnosis
homeopatía
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان