[اسم]

la fisioterapia

/fˌisjotɛɾˈapja/
غیرقابل شمارش مونث

1 فیزیوتراپی

  • 1.Katrina necesitó tres meses de fisioterapia después de su accidente.
    1. "کاترینا" پس از تصادف به سه ماه فیزیوتراپی نیاز داشت.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان