خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ثبتنام کردن
[فعل]
matricularse
/mˌatɾikulˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me matriculé]
[حال: me matriculo]
[گذشته: me matriculé]
[گذشته کامل: matriculado]
صرف فعل
1
ثبتنام کردن
1.Decidí matricularme en un curso de fotografía.
1. تصمیم گرفتم در یک دوره عکاسی ثبتنام کنم.
کلمات نزدیک
maestría
licenciado
práctica
graduado
grado medio
pregrado
quedar alguna asignatura
quedarse en blanco
reflexionar
sacar buena nota
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان