1 . متوسط (اندازه) 2 . وسطی 3 . میانگین 4 . معمولی
[صفت]

mediano

/meðjˈano/
قابل مقایسه
[حالت مونث: mediana] [جمع مونث: medianas] [جمع مذکر: medianos]

1 متوسط (اندازه)

  • 1.La pequeña no va a ser suficiente. Pidamos una pizza mediana.
    1. (پیتزای) کوچک کافی نخواهد بود. بیا یک پیتزای متوسط سفارش بدهیم.

2 وسطی

  • 1.Mi hermano mayor y mi hermano mediano todavía viven con nuestros padres.
    1. برادر بزرگتر و برادر وسطی‌ام هنوز با والدینمان زندگی می‌کنند.

3 میانگین

  • 1.Soy más alto que la altura mediana del país.
    1. من از قد میانگین کشور بلندتر هستم.

4 معمولی متوسط

  • 1.Comparado con DiCaprio, es un actor mediano.
    1. او در مقایسه با "دیکاپریو" یک بازیگر متوسط است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان