خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متوسط (اندازه)
2 . وسطی
3 . میانگین
4 . معمولی
[صفت]
mediano
/meðjˈano/
قابل مقایسه
[حالت مونث: mediana]
[جمع مونث: medianas]
[جمع مذکر: medianos]
1
متوسط (اندازه)
1.La pequeña no va a ser suficiente. Pidamos una pizza mediana.
1. (پیتزای) کوچک کافی نخواهد بود. بیا یک پیتزای متوسط سفارش بدهیم.
2
وسطی
1.Mi hermano mayor y mi hermano mediano todavía viven con nuestros padres.
1. برادر بزرگتر و برادر وسطیام هنوز با والدینمان زندگی میکنند.
3
میانگین
1.Soy más alto que la altura mediana del país.
1. من از قد میانگین کشور بلندتر هستم.
4
معمولی
متوسط
1.Comparado con DiCaprio, es un actor mediano.
1. او در مقایسه با "دیکاپریو" یک بازیگر متوسط است.
کلمات نزدیک
separar
diferente
abuelos
esposo
qué hora es
borrador
deberes
hacer los deberes
alumno
dividido por
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان