خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کمتر
2 . کمترین
3 . زیر
4 . علامت تفریق (ریاضی)
5 . مانده به (ساعت)
6 . منها
7 . مانده به (ساعت)
8 . کمتر
9 . کمترین
10 . بهجز
11 . کمتر
[قید]
menos
/mˈenos/
غیرقابل مقایسه
1
کمتر
-تر (نشانه صفت تفضیلی)
1.Si comes menos, bajarás de peso.
1. اگر کمتر بخوری، وزن کم میکنی.
2
کمترین
-ترین (نشانه صفت یا قید عالی)
1.Mi hermano es muy vago, es la persona menos activa que conozco.
1. برادرم بسیار تنبل است؛ او کمتحرکترین فردی است که میشناسم.
3
زیر
پایین، منفی
1.La temperatura hoy está a menos diez grados.
1. دمای امروز ده درجه زیر صفر است.
[اسم]
el menos
/mˈenos/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: menos]
4
علامت تفریق (ریاضی)
1.Te faltó escribir el menos en tu ecuación.
1. یادت رفت در معادله علامت تفریق را بنویسی.
[حرف اضافه]
menos
/mˈenos/
5
مانده به (ساعت)
به
1.Son las seis menos cuarto.
1. ساعت یک ربع به شش است.
6
منها
1.Cinco menos dos son tres.
1. پنج منهای دو میشود سه.
7
مانده به (ساعت)
به
1.Son las once menos diez.
1. ساعت ده دقیقه به یازده است.
[تخصیص گر]
menos
/mˈenos/
8
کمتر
کمتری
1.Tengo menos tiempo libre hoy que ayer.
1. امروز وقت آزاد کمتری از دیروز دارم.
9
کمترین
1.La persona que menos agua gaste ganará.
1. کسی که کمترین میزان آب را مصرف کند، برنده خواهد شد.
[عبارت]
menos
/mˈenos/
10
بهجز
بهغیر از
1.Todos confirmaron su asistencia menos Alberto.
1. همه بهجز "آلبرتو" حضورشان را تأیید کردند.
[ضمیر]
menos
/mˈenos/
11
کمتر
1.No me gusta mucho el jamón en los emparedados. Me pone menos, ¿por favor?
1. من خیلی کالباس در ساندویچ دوست ندارم؛ برای من کمتر بریز لطفاً.
کلمات نزدیک
mascota
más
ilusión
hasta pronto
hablar
miedo
preferir
profesión
qué
tranquilidad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان