خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرورگر
[اسم]
el navegador
/nˌaβeɣaðˈɔɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: navegadores]
1
مرورگر
جستجوگر
1.En mi computadora tengo instalados varios navegadores por si uno falla.
1. روی کامپیوترم مرورگرهای مختلفی نصب کردهام، مبادا یکی از آنها کار نکند.
کلمات نزدیک
red
servidor
cámara web
teléfono móvil
auriculares
bandeja de entrada
url
icono
barra de desplazamiento
papelera de reciclaje
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان