خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جستوجو کردن (در اینترنت)
2 . قایقرانی کردن
[فعل]
navegar
/nˌaβeɣˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته: navegué]
[حال: navego]
[گذشته: navegué]
[گذشته کامل: navegado]
صرف فعل
1
جستوجو کردن (در اینترنت)
وبگردی کردن
1.Mi hermana estuvo navegando por Internet para hacer investigación para su tesis.
1. خواهرم داشت برای تحقیق برای پایاننامهاش در اینترنت جستجو میکرد.
2
قایقرانی کردن
کشتیرانی کردن
1.El fin de semana hizo un tiempo estupendo y salimos a navegar por la costa.
1. آخر هفته هوا عالی بود و در امتداد ساحل قایقرانی کردیم.
کلمات نزدیک
foro de discusión
enviar un mensaje
enviar
dirección de internet
arroba
página web
recibir
símbolo
causar daño
casado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان