خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیست (اسکی و...)
2 . سرنخ
[اسم]
la pista
/pˈista/
قابل شمارش
مونث
[جمع: pistas]
1
پیست (اسکی و...)
زمین
1.He reservado una pista para jugar al tenis contigo el lunes.
1. من یک پیست رزرو کردهام تا دوشنبه با تو تنیس بازی کنم.
2
سرنخ
1.El inspector encontró una pista en la escena del crimen.
1. معاون در صحنه جرم یک سرنخ پیدا کرد.
کلمات نزدیک
pie de foto
pertinente
orquesta sinfónica
tapeo
soler
por excelencia
procedimiento
recepción
relativo
representación
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان