خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمرین
[اسم]
la práctica
/pɾˈaktika/
قابل شمارش
مونث
[جمع: prácticas]
1
تمرین
1.Necesitas más práctica antes del partido del sábado.
1. تو تا مسابقه شنبه به تمرین بیشتری نیاز داری.
کلمات نزدیک
graduado
grado medio
examen oral
examen escrito
escuela pública
licenciado
maestría
matricular
pregrado
quedar alguna asignatura
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان