خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نزدیک
[صفت]
próximo
/pɾˈɔksimo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: próxima]
[جمع مونث: próximas]
[جمع مذکر: próximos]
1
نزدیک
1.Encontramos una escuela próxima a la casa para que los niños puedan ir andando.
1. ما یک مدرسه نزدیک خانه پیدا کردیم تا بچهها بتوانند پیاده بروند.
کلمات نزدیک
parcialmente
paisaje
ocasional
menospreciar
lista
riesgo
suerte
a la vez
abonado
abrir de par en par
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان