1 . دخترخاله
[اسم]

la prima

/pɾˈima/
قابل شمارش مونث
[جمع: primas]

1 دخترخاله دخترعمو، دختردایی، دخترعمه

  • 1.Tengo una foto de mi abuelo bailando conmigo en la boda de mi prima.
    1. من عکسی از پدربزرگم دارم که دارد در عروسی دخترخاله‌ام با من می‌رقصد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان