خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پسرخاله
[اسم]
el primo
/pɾˈimo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: primos]
1
پسرخاله
پسردایی، پسرعمو، پسرعمه
1.Mi primo pequeño vive en Buenos Aires.
1. پسرخاله کوچک من در "بوینس آیرس" زندگی میکند.
کلمات نزدیک
tío
tía
abuela
abuelo
marido
prima
sobrina
sobrino
nuera
yerno
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان