خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشنهاد
[اسم]
la proposición
/pɾˌoposiθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
1
پیشنهاد
طرح
1.La proposición que me hizo la universidad me interesó pero al final decidí volver a Lima.
1. پیشنهادی که دانشگاه به من داد، جذاب بود، اما در آخر تصمیم گرفتم که به "لیما" برگردم.
کلمات نزدیک
sistematizar
álgebra
estadística
cálculo
estadístico
analizar
precisión
universo
teoría del big bang
estallido
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان