1 . مدرک 2 . آزمون
[اسم]

la prueba

/pɾuˈeβa/
قابل شمارش مونث
[جمع: pruebas]

1 مدرک شاهد

  • 1.El juez debe pesar todas las pruebas presentadas antes de dictar sentencia.
    1. قاضی قبل از اینکه حکم کند، باید تمام شواهد را ارزیابی کند.

2 آزمون امتحان

  • 1.Hay una prueba de matemáticas el miércoles.
    1. روز چهارشنبه آزمون ریاضی برگزار می‌شود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان