[اسم]

la moneda

/monˈeða/
قابل شمارش مونث
[جمع: monedas]

1 سکه

  • 1.Necesito monedas para la máquina expendedora.
    1. برای وندینگ ماشین به سکه نیاز دارم.

2 پول رایج واحد پول

  • 1.La moneda de la Unión Europea es el euro.
    1. واحد پول اتحادیه اروپا یورو است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان