1 . پانزده 2 . پانزده 3 . پانزدهم (در تاریخ)
[عدد]

quince

/kˈinθe/

1 پانزده عدد 15

  • 1.Siete más ocho son quince.
    1. هفت به‌علاوه هشت می‌شود پانزده.
[تخصیص گر]

quince

/kˈinθe/

2 پانزده

  • 1.Tienes que escribir quince páginas.
    1. باید پانزده صفحه بنویسی.
[اسم]

el quince

/kˈinθe/
قابل شمارش مذکر

3 پانزدهم (در تاریخ)

  • 1.A Julio César lo asesinaron el quince de marzo.
    1. "ژولیوس سزار" را در پانزدهم مارس کشتند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان