خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرتونگاری
[اسم]
la radiografía
/rˌaðjɔɣɾafˈia/
قابل شمارش
مونث
[جمع: radiografías]
1
پرتونگاری
رادیوگرافی
1.Me sacaron una radiografía de la pierna.
1. از پایم رادیوگرافی گرفتند.
کلمات نزدیک
aparato digestivo
inflamado
mal gusto
buen gusto
figurado
firme
reír
latir
bostezar
aplaudir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان