خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صورتحساب
2 . رسید
[اسم]
el recibo
/reθˈiβo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: recibos]
1
صورتحساب
قبض
1.Tengo que ir al banco a pagar el recibo del agua de este mes.
1. باید به بانک بروم تا قبض این ماه آب را پرداخت کنم.
2
رسید
1.Si no encuentro el recibo de este vestido, no podré devolverlo a la tienda.
1. اگر رسید این پیراهن را پیدا نکنم، نمیتوانم آن را به فروشگاه پس بدهم.
کلمات نزدیک
reformar
rentar
rescindir
restaurar
trasladar
costo
mensualidad
arrendar
firmar
expulsión
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان