خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پسماند
[اسم]
los residuos
/resˈiðwos/
قابل شمارش
جمع
1
پسماند
1.La empresa fue demandada por arrojar residuos tóxicos en el río.
1. از کارخانه بهخاطر ریختن پسماندهای سمی در رودخانه شکایت شده بود.
کلمات نزدیک
vidrio
reutilizar
reciclar
reciclado
radiaciones ultravioletas
arar
árbol frutal
brotar
centro de flores
césped
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان