خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مأمور کنترل بلیت
[اسم]
el revisor
/rˌeβisˈɔɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: revisores]
[مونث: revisora]
1
مأمور کنترل بلیت
1.Le enseñé el billete al revisor, pero me dijo que no era válido.
1. من بلیت را به مأمور کنترل بلیت نشان دادم، اما به من گفت که معتبر نبود.
کلمات نزدیک
retraso
recoger el equipaje
embarque
instrucciones
facturar
seguridad
tarjeta de embarque
tripulación
rapidez
darse miedo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان