خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جمع (ریاضی)
2 . مبلغ
[اسم]
la suma
/sˈuma/
غیرقابل شمارش
مونث
1
جمع (ریاضی)
1.La maestra está enseñando la suma a sus alumnos.
1. معلم دارد به دانشآموزانش جمع یاد میدهد.
2
مبلغ
1.Me ofrecieron una suma de dinero considerable, pero me gusta trabajar en la empresa donde estoy ahora.
1. آنها مبلغ قابلتوجهی به من پیشنهاد دادند، اما من کارکردن در شرکتی که الان هستم را دوست دارم.
کلمات نزدیک
resultado
estuche
sacapuntas
lápiz de color
tinta
resta
multiplicación
división
fracción
numerador
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان