خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سطح
[اسم]
la superficie
/sˌupɛɾfˈiθje/
قابل شمارش
مونث
[جمع: superficies]
1
سطح
پوسته
1.La superficie del lago estaba tan lisa como el vidrio esta mañana.
1. امروز صبح سطح دریاچه مانند شیشه صاف بود.
کلمات نزدیک
decidir
objeto
rueda
curso
multiplicar
sistema
registro
común
posible
maravilla
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان