خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همیشگی
[صفت]
típico
/tˈipiko/
قابل مقایسه
[حالت مونث: típica]
[جمع مونث: típicas]
[جمع مذکر: típicos]
1
همیشگی
معمولی
1.La fiebre y el sudor son síntomas típicos de la malaria.
1. تب و عرق نشانههای همیشگی مالاریا است.
کلمات نزدیک
fiesta de disfraces
envolver
brindis
bodas de plata
asistir
tradicional
invitación
invitar
misa
obsequio
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان