خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تخته موجسواری
2 . جدول
3 . تخته (چوب)
[اسم]
la tabla
/tˈaβla/
قابل شمارش
مونث
[جمع: tablas]
1
تخته موجسواری
1.Si no aplicas cera a tu tabla de surf, puede que luego te caigas de ella.
1. اگر به تخته موجسواریت موم نزنی، ممکن است بعداً از روی آن بیفتی.
2
جدول
فهرست
1.La siguiente tabla muestra los resultados del experimento.
1. جدول زیر نتایج آزمایش را نشان می دهد.
3
تخته (چوب)
1.Construyó una casa de tablas en el bosque.
1. او در جنگل با تخته یک خانه است.
کلمات نزدیک
practicar un deporte
piragüista
piragua
patinar
patinador
aficionado
bateador
beisbolista
empatar
empate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان