1 . تخته موج‌سواری 2 . جدول 3 . تخته (چوب)
[اسم]

la tabla

/tˈaβla/
قابل شمارش مونث
[جمع: tablas]

1 تخته موج‌سواری

  • 1.Si no aplicas cera a tu tabla de surf, puede que luego te caigas de ella.
    1. اگر به تخته موج‌سواریت موم نزنی، ممکن است بعداً از روی آن بیفتی.

2 جدول فهرست

  • 1.La siguiente tabla muestra los resultados del experimento.
    1. جدول زیر نتایج آزمایش را نشان می دهد.

3 تخته (چوب)

  • 1.Construyó una casa de tablas en el bosque.
    1. او در جنگل با تخته یک خانه است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان