خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیضه
[اسم]
el testículo
/testˈikulo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: testículos]
1
بیضه
تخم
1.El balón me dio en los testículos y no pude caminar por unos instantes.
1. توپ به بیضههایم برخورد کرد و چند دقیقه نمیتوانستم راه بروم.
کلمات نزدیک
duodeno
diafragma
tráquea
intestino delgado
colon
pene
próstata
ovario
oviducto
útero
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان