خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرامش
[اسم]
la tranquilidad
/tɾˌankiliðˈad/
غیرقابل شمارش
مونث
1
آرامش
آسودگی
1.Desde que llegó el nuevo jefe, no he tenido un momento de tranquilidad.
1. از وقتی که رئیس جدید آمده، یک لحظه هم آرامش نداشتم.
کلمات نزدیک
qué
profesión
preferir
miedo
menos
tristeza
vivir
cenar
chalé
comer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان