خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یک بار
[قید]
una vez
/ˈuna βˈeθ/
غیرقابل مقایسه
1
یک بار
یک دفعه
1.Conozco a María porque coincidimos una vez en una fiesta.
1. من "ماریا" را میشناسم، زیرا یک بار همدیگر را در یک مهمانی دیدیم.
کلمات نزدیک
un par de
número
mitad
solo
ninguno
dos veces
dormir
comprar
conducir
pagar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان