خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارزش
[اسم]
el valor
/balˈɔɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: valores]
1
ارزش
1.Las pinturas de ese artista han aumentado mucho de valor.
1. ارزش نقاشیهای آن هنرمند بسیار بالا رفتهاست.
کلمات نزدیک
apariencia
desengaño
cariño
optimismo
resignar
lío
doña
progresar
reconocer
atrever
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان