خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازی ویدئویی
[اسم]
el videojuegos
/bˌiðeoxwˈeɣos/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Videojuegos]
1
بازی ویدئویی
1.Me paso las tardes jugando videojuegos en mi computadora.
1. من عصرها با کامپیوترم بازی ویدئویی بازی میکنم.
کلمات نزدیک
fotografía
juego
deporte
grandes almacenes
tienda por departamentos
como
para
en
desde
palabra
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان