خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارتباط
[اسم]
el vinculo
/binkˈulo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: vinculos]
1
ارتباط
رابطه
1.Rompió todo vínculo afectivo con su familia.
1. او تمام روابط احساسی با خانوادهاش را قطع کرد.
کلمات نزدیک
valores
tratarse de
transición
transcurrir
tenso
admitir
apuntar
campesino
ciénaga
confianza
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان