1 . برگشتن 2 . شدن
[فعل]

volver

/bɔlβˈɛɾ/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته: volví] [حال: vuelvo] [گذشته: volví] [گذشته کامل: vuelto]

1 برگشتن

مترادف و متضاد regresar
  • 1.El alumno volvió de la biblioteca a las nueve de la noche.
    1. دانش‌آموز ساعت نه شب از کتابخانه برگشت.

2 شدن (volverse)

  • 1.Andrés se volvió un poco difícil durante la adolescencia.
    1. "آندرس" در بلوغ کمی بدقلق شد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان