خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حرکت
2 . جنبش
[اسم]
el movimiento
/mˌoβimjˈɛnto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: movimientos]
1
حرکت
1.Sentimos el movimiento de la Tierra durante el temblor.
1. ما حرکت زمین را در زمینلرزه حس کردیم.
2
جنبش
1.Este nuevo movimiento artístico se está propagando rápidamente por el mundo.
1. این جنبش هنری جدید بهسرعت در سراسر جهان در حال گسترش است.
کلمات نزدیک
antes
significar
causa
línea
ayudar
hasta
uso
camino
acerca
entonces
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان