Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . خط
2 . خط (وسایل نقلیه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la línea
/lˈinea/
قابل شمارش
مونث
[جمع: líneas]
1
خط
1.Dibujó una línea en la arena con un palo.
1. او با چوب روی ماسه یک خط کشید.
2
خط (وسایل نقلیه)
مسیر
1.La línea de autobús de South Portland está fuera servicio hasta mañana.
1. خط اتوبوس "پورتلند جنوبی" تا فردا خارج از سرویس است.
کلمات نزدیک
ayudar
pensar
forma
a través de
muy
causa
significar
antes
movimiento
hasta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان