[حرف اضافه]

a través de

/a tɾaβˈɛs ðˈe/

1 از میان از وسط

  • 1.Pasa el hilo a través del ojo de la aguja.
    1. نخ را از میان سوراخ سوزن رد کن.

2 از طریق به‌وسیله

  • 1.Conseguí el trabajo a través de un amigo de un amigo.
    1. شغلم را از طریق دوست یکی از دوستانم به دست آوردم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان