خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اداره
[اسم]
la oficina
/ˌofiθˈina/
قابل شمارش
مونث
[جمع: oficinas]
1
اداره
دفتر کار، شرکت
1.Quiere reemplazar los estantes y el escritorio de su oficina.
1. او میخواهد قفسهها و میز دفتر کارش را عوض کند.
کلمات نزدیک
cesárea
aborto espontáneo
parto
embrión
feto
sala de reuniones
tarjeta de negocios
empleado
empleador
compañero
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان