1 . خوردن 2 . سوار شدن (وسیله نقلیه) 3 . گرفتن
[فعل]

tomar

/tomˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: tomé] [حال: tomo] [گذشته: tomé] [گذشته کامل: tomado]

1 خوردن نوشیدن

  • 1.Tienes que tomar mucha agua en estos días tan calurosos.
    1. باید در این روزهای بسیار گرم آب زیادی بنوشی.
  • 2.Tomé atún para el almuerzo.
    2. من برای ناهار تن ماهی خوردم.

2 سوار شدن (وسیله نقلیه) گرفتن

  • 1.Tuve que tomar el tren para ir a trabajar.
    1. برای رفتن به محل کارم باید سوار قطار می‌شدم.

3 گرفتن

  • 1.Tomó el dinero y se lo metió en el bolsillo.
    1. او پول را گرفت و آن را در جیبش گذاشت.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان