خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوار (وسیله نقلیه)
[عبارت]
à bord
/a bˈɔʁ/
1
سوار (وسیله نقلیه)
1.Je peux prendre cinq personnes à bord de ma voiture.
1. من میتوانم پنج نفر را سوار ماشینم کنم.
monter à bord
سوار شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
moyens
s’en remettre
de papa
à la papa
plutôt que de
au fait
commencer à faire
non invité
tu parles
en fait de
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان