خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بلند مدت
[عبارت]
à long terme
/a lɔ̃ tɛʁm/
1
بلند مدت
طولانی مدت، دراز مدت
1.Le gouvernement assure la durabilité à long terme de ce projet.
1. دولت دوام طولانی مدت این طرح را تضمین میکند.
2.Les effets à long terme de ce médicament ne sont pas connus.
2. اثرات بلند مدت این دارو شناختهشده نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
à la sortie de
à la racine
à la noix
à la mode
à la mesure de
à l’aide !
à l’arrivée
à l’improviste
à motifs cachemire
à pas de loup
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان