خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سونوگرافی
[اسم]
l'échographie
/ekogʀafi/
قابل شمارش
مونث
1
سونوگرافی
1.L'échographie permet de voir le sexe du fœtus.
1. سونوگرافی امکان دیدن جنسیت جنین را میدهد.
2.On nous avait dit de faire une échographie à l'hôpital
2. به ما گفتند یک سونوگرافی در بیمارستان انجام بدهیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
écho
échiquier
échine
échevelé
écheveau
échoir
échoppe
échouer
échu
échéance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان