1 . کف 2 . آب دهان 3 . عرق (حیوانات)
[اسم]

l'écume

/ekˈym/
قابل شمارش مونث

1 کف

  • 1.La mer était blanche d'écume.
    1. دریا از کف سفید شده بود.

2 آب دهان

  • 1.Le taureau blanchit d'écume et beugle.
    1. گاو نری که دهانش از آب دهانش سفید شده بود ماغ می‌کشد.

3 عرق (حیوانات)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان