1 . خراش 2 . رنجش
[اسم]

l'égratignure

/egʀatiɲyʀ/
قابل شمارش مونث

1 خراش خراشیدگی

  • 1.Il y a quelques égratignures sur mes chaussures en cuir.
    1. چندین خراش روی کفش‌های چرمم وجود دارد.
  • 2.J'ai fait des égratignures à ce meuble en le déménageant.
    2. من به هنگام جا به جا کردن این مبل خراشیدگی‌هایی روی آن انداختم.

2 رنجش

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان